نوروز امسال با نوروز سالهای قبل تفاوتهای زیادی داشت. یکی از تفاوتهایش آدمهایی بودند که با آنها سال را تحویل کردم. دیگر اینکه سمنویم خوشمزهتر و خوش رنگتراز سمنوی پارسال شده بود چون بجای گندم معمولی، گندم قرمز استفاده کرده بودم. سنبل صورتی بوی خوبی میداد. اما مهمترین تفاوتش این بود که هنگام تحویل سال به جای اینکه فکر کنم پارسال چگونه گذشت یا فکر کنم که چه آرزویی برای سال نو داشته باشم، فقط به همان لحظه تحویل سال فکر میکردم. هنگام تحویل سال در «حال» بودم. فقط ذهن آزاد من میتواند به چنین حسی برسد. انگار تمام آن هفت سین دور هم بودند تا من به چنان «سرمستی» برسم.
۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه
۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه
روزنو
روز نو میآید
دل خورشید به خنده میخواند
نم نمک عطر یار میبارد
بلبلی بر شکوفه میخواند
خندهای میآید
دل مردم به نور میماند
عاشقی به روز نو ماند
آدمی عاشق روز نو باید
دل خورشید به خنده میخواند
نم نمک عطر یار میبارد
بلبلی بر شکوفه میخواند
خندهای میآید
دل مردم به نور میماند
عاشقی به روز نو ماند
آدمی عاشق روز نو باید
۱۳۸۷ اسفند ۱۶, جمعه
درون
یک زمانی با اسم مستعار برای وبلاگی پیغام میگذاشتم. کامنتها و هویت گمنام من برایش سوالی بزرگ شده بود. بعد از مدتها که به آنجا سرکی کشیدم فکر کردم اگر نویسنده آنجا من و اینجا را میشناخت آیا نوع بحثها و جوابهایش تفاوتی میکرد؟
جالب است که بیشتر مردم به نقش اجتماعی یک فرد اهمیت بیشتری میدهند تا هویت فردی او. برای بیشتر مردم مهم این است که یک فرد چقدر شهرت یا محبوبیت دارد و دیگران چقدر به او اهمیت میدهند. اما برای کمتر فردی مهم است که یک نفر چگونه فکر میکند. کمتر کسی فکر میکند که هویت اجتماعی از درون طرز تفکر یک نفر میآید.
جالب است که بیشتر مردم به نقش اجتماعی یک فرد اهمیت بیشتری میدهند تا هویت فردی او. برای بیشتر مردم مهم این است که یک فرد چقدر شهرت یا محبوبیت دارد و دیگران چقدر به او اهمیت میدهند. اما برای کمتر فردی مهم است که یک نفر چگونه فکر میکند. کمتر کسی فکر میکند که هویت اجتماعی از درون طرز تفکر یک نفر میآید.
۱۳۸۷ اسفند ۱۲, دوشنبه
جزوه نویسی
امشب هنگام مرور درسها به روش جزوه نویسیام توجه کردم که وقتی به دانشگاه اینجا آمدم از دانشجویانم و گاه همکلاسیهایم یاد گرفتم. معمولاً همه این روش را به تدریج یاد میگیرند بویژه هنگامی که استاد جزوه یا کپی از اسلایدهایش نداشته باشد و دانشجویان مجبور به جزوه نویسی شوند. اما وقتی که مهارتهایی را یاد بگیرید جزوه نویسی به انگلیسی از جزوه نویسی فارسی هم راحتتر میشود. مهمترین نکته استفاده از کلمات اختصاری یا علامتها میباشند. حتی میتوانید کلمات و یاعلامتهای اختصاری را خودتان بیافرینید.
در اینجا فقط به چند لینک برای راهنمای جزوه نویسی اکتفا میکنم. برای جستجوی بیشتر میتوانید Abbreviation Symbols Note Taking را در موتور جستجو بزنید.
لینکها به ترتیب کل به جز:
- لینک اول: How to abbreviate note taking
- لینک دوم: Note taking symbols and abbreviations
- لینک سوم: Improve your note taking
- لینک چهارم: Note-taking skills
در اینجا فقط به چند لینک برای راهنمای جزوه نویسی اکتفا میکنم. برای جستجوی بیشتر میتوانید Abbreviation Symbols Note Taking را در موتور جستجو بزنید.
لینکها به ترتیب کل به جز:
- لینک اول: How to abbreviate note taking
- لینک دوم: Note taking symbols and abbreviations
- لینک سوم: Improve your note taking
- لینک چهارم: Note-taking skills
۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه
حس گمشده
گاهی در زندگی به دنبال چیزی گمشده میگردیم. گاهی این چیز گمشده زمان شادی بوده که از دست رفته است. گاهی تلاش میکنیم که یا آن شرایط را بازسازی کنیم یا آن آدمها را بیابیم تا آن حس قدیمی را بازیابیم. گاهی سالها به دنبال آن حس گمشده میگردیم و گاه متعجب میشویم و یا ناامید میشویم که چرا آن را نیافتهایم. این را در هر فرهنگی دیدهام. حتی برای آن فیلم هم میسازند.اما به گمانم در فرهنگهای سنتیتر این گرایش بیشتر است.
همیشه و برای هر کسی پیش نمیآید که اگر به جایی که خاطرات خوشی از آن داشت برگشت همان حس خوب حقیقی را دوباره بیابد بلکه بیشتر خاطرات آن حس را برای خود زنده میکند. اگر چند سال پیش از سفر به شهری خاطره خوبی داریم، هیچ تضمینی نیست که با سفر به آن شهر همان حس خوش قدیمی تکرار شود بلکه فقط خاطرات قدیمی و گوشهای از حس خوب قدیمی یادآوری میشود. اگر زمانی با کسی حس خوبی داشتیم دلیلی بر این نیست که برای رسیدن به آن حس خوب حتماً همان آدم یا کس مشابه را بیابیم. انسان به واسطه تجربه و یادگیری تغییر میکند و برای همین نگاه او هم عوض میشود. تغییر قسمتی از دیدگاهمان از یک طرف و جستجو برای یافتن حس قدیمی از طرف دیگر ما را سردرگم میکند. دو راه وجود دارد: اینکه تغییر نکرد که در این صورت با طبیعت تغییر دنیا و نیاز به همخوانی با آن سازگاری ندارد، یا اینکه همراه با تغییر نگاهمان، به جستجوی حسهای تازه دیگری باشیم.
عمیق بودن خاطراتمان، آدمهای مهم زندگیمان و حسهایمان بیشتر بخاطر در لحظه بودن و بی همتا بودنشان است. توانایی کشف حسهای تازهمان در شرایط جدید و با آدمهای جدید نه تنها باعث شناخت بیشتری از خودمان میگردد بلکه برای لذت بردن از زندگی کمکمان میکند. اینگونه است که بجای غرق شدن در خاطرات گذشته، با اعتماد به نفس و اعتماد به آینده به پیش میرویم و از زندگی لذت میبریم. نگاه به جلو و به آینده راهی برای یافتن آن حس گمشده است. قسمتی از خوشبختی بعضی آدمها در این است که ناخودآگاه این خصیصه را در قالب فرهنگ خانوادگی یا ملی آموخته و نسل به نسل انتقال میدهند.
همیشه و برای هر کسی پیش نمیآید که اگر به جایی که خاطرات خوشی از آن داشت برگشت همان حس خوب حقیقی را دوباره بیابد بلکه بیشتر خاطرات آن حس را برای خود زنده میکند. اگر چند سال پیش از سفر به شهری خاطره خوبی داریم، هیچ تضمینی نیست که با سفر به آن شهر همان حس خوش قدیمی تکرار شود بلکه فقط خاطرات قدیمی و گوشهای از حس خوب قدیمی یادآوری میشود. اگر زمانی با کسی حس خوبی داشتیم دلیلی بر این نیست که برای رسیدن به آن حس خوب حتماً همان آدم یا کس مشابه را بیابیم. انسان به واسطه تجربه و یادگیری تغییر میکند و برای همین نگاه او هم عوض میشود. تغییر قسمتی از دیدگاهمان از یک طرف و جستجو برای یافتن حس قدیمی از طرف دیگر ما را سردرگم میکند. دو راه وجود دارد: اینکه تغییر نکرد که در این صورت با طبیعت تغییر دنیا و نیاز به همخوانی با آن سازگاری ندارد، یا اینکه همراه با تغییر نگاهمان، به جستجوی حسهای تازه دیگری باشیم.
عمیق بودن خاطراتمان، آدمهای مهم زندگیمان و حسهایمان بیشتر بخاطر در لحظه بودن و بی همتا بودنشان است. توانایی کشف حسهای تازهمان در شرایط جدید و با آدمهای جدید نه تنها باعث شناخت بیشتری از خودمان میگردد بلکه برای لذت بردن از زندگی کمکمان میکند. اینگونه است که بجای غرق شدن در خاطرات گذشته، با اعتماد به نفس و اعتماد به آینده به پیش میرویم و از زندگی لذت میبریم. نگاه به جلو و به آینده راهی برای یافتن آن حس گمشده است. قسمتی از خوشبختی بعضی آدمها در این است که ناخودآگاه این خصیصه را در قالب فرهنگ خانوادگی یا ملی آموخته و نسل به نسل انتقال میدهند.
اشتراک در:
پستها (Atom)