بهترین تفاهم این است که دو نفر در پذیرش اختلاف نظرهایشان اتفاق نظر داشته باشند!
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سهشنبه
طبیعت
من شاید نتوانم بیشتر از ۱۵ دقیقه در Gym روی دوچرخه ثابت رکاب بزنم ولی میتوانم براحتی دو ساعت در شهر دوچرخه سواری کنم. یک علت این است که میبینم که با هر تلاش به جلو میروم و حرکت میکنم. علت دیگر این است که مناظر اطراف، هر چقدر هم که تکراری باشند، هر بار چیز تازهای دارند. جدا از زیبایی بی نظیر مسیر دوچرخه سواری، اینکه نمیدانم بعد از پیچ بعدی چه چیزی میبینم برایم جذاب است. علت آخر این است که بجای اینکه محدود به زمان باشم، مسیرم آغاز و پایانی دارد. یعنی اینکه میدانم تا کجا میخواهم بروم و اینکه باید به نقطه شروع (خانه، محل کار...) برگردم و اگر تا آخر مقاومت نکنم راه دیگری نیست که به خانه برگردم. این یکی از زمانهای نادری ست که نقطه پایان و نقطه آغاز یکی اند.
با وجود اینکه بازار تلاش کرده است که برای هر مشکل راه حل جدیدی پیدا کند، من هنوز از روشهای قدیمی ورزش کردن مانند دویدن یا دوچرخه سواری در طبیعت لذت بیشتری میبرم. گاهی چیزی که ما را به جلو میبرد نه خود فعالیت، بلکه حس لذتبخشی ست که از انجام آن به دست میآوریم.
۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه
تمدن متناقض
تازگیها در facebook گروهی ایجاد شده که مردم را تشویق میکند از «پنگلیش» نوشتن خودداری کنند. شاید پنگلیشی نوشتن خلاقیتی و راهی برای غلبه بر یک مشکل بود. برای خیلی ها، این گونه نوشتن محدودیت بخاطر زمان کم یا نبود صفحه کلید فارسی یا محدودیت نرم افزاری یا به گونه عدم آشنایی به روش دیگر نوشتن بود. بعدها هم نرم افزارها یا وبسایتهایی ایجاد شدند تا بتوانند نوشته پنگلیشی را به فارسی تبدیل کنند.
وقتی در ایران کتابهای فارسی ترجمه شده رشته خودم را میخواندم چیزی که بیشتر از همه چیز مرا آزار میداد، عبارت ها یا کلمات انگلیسی بودند که با حروف فارسی نوشته شده بودند. گاهی در زیر نویس، آن را به انگلیسی مینوشتند اما همیشه این سوال برایم بوده است که اگر کلمهای انگلیسی ست چرا باید به فارسی نوشته شود؟ آیا این رفتار نوعی بی توجهی و بی احترامی به زبان اصلی نیست؟ آیا در پاسداری زبان فارسی زیاده روی نکردهایم؟ اگر محتوای مطلبی علمی ست پس خواننده توانایی خواندن هر دو زبان را دارد. پس چه دلیلی بر چنین نوشتنی ست که باعث میشود آوای انگلیسی (بخاطر تفاوت آن با فارسی) از دست برود؟
من نمیخواهم در اینجا از فلسفه اینکه آیا اینگونه نوشتن درست است یا نه بگویم. اما به گمان من این درست نیست که در مورد مسایل مشابه، بطوری متفاوت رفتار کنیم که راحتی خود و ناراحتی دیگران را به همراه داشته باشد یا نسبت به آنچه که ما داریم متعصبانه نگاه کنیم. این رفتار، ناعادلانه و نامتمدنانه است. همانطور که معمولا کسانی که باور دارند «حق گرفتی ست و نه دادنی» از گروه پایین جامعهای هستند که بیشتر به دنبال ایجاد درگیری هستند تا حل مشکلات. ماهیت تمدن، تحمیل کردنی، گرفتی یا قابل مالکیت نیست. بلکه تفکر یا رفتاری ست که دیگران آن را دوست دارند، آن را به یاد میسپارند و به دیگران میآموزند.
من نمیخواهم در اینجا از فلسفه اینکه آیا اینگونه نوشتن درست است یا نه بگویم. اما به گمان من این درست نیست که در مورد مسایل مشابه، بطوری متفاوت رفتار کنیم که راحتی خود و ناراحتی دیگران را به همراه داشته باشد یا نسبت به آنچه که ما داریم متعصبانه نگاه کنیم. این رفتار، ناعادلانه و نامتمدنانه است. همانطور که معمولا کسانی که باور دارند «حق گرفتی ست و نه دادنی» از گروه پایین جامعهای هستند که بیشتر به دنبال ایجاد درگیری هستند تا حل مشکلات. ماهیت تمدن، تحمیل کردنی، گرفتی یا قابل مالکیت نیست. بلکه تفکر یا رفتاری ست که دیگران آن را دوست دارند، آن را به یاد میسپارند و به دیگران میآموزند.
اشتراک در:
پستها (Atom)